★زنده آن هایند که پیکار می کنند.آنان که جان وتن شان از عزمی راسخ آکنده است ...
★آن ها که از شیب تند سرنوشتی بالا می روند ...
★آن ها که اندیشمند به سوی هدفـی عالی راه می سپرند...
★وروز و شب پیوسته در خیال خویش یا وظیفـه ای دارن یا عشقی بزرگ...
★○من به آینده های روشنم اعتقاد دارم
چون که آینده ها هستن که به من اعتماد دادن ○!★
.....
این وب حذف نمیشه ولی دیگه آپ نمیشه
دیگه....
دلم برات تنگ میشه نگار تو فقط نظر میدادی
خدانگهداااااااااااااااااااااااااااااااااااااار تا ابد
تنها ارزویم این است اگر روزی نبودم بگویید یادش بخیر
من دیگه چااااااااااااااوشی چت هم
نمیااااااااااااااااااااااااام
خسته شدم دیگه
بدروووووووووووووود
ب کمیل و الی هم سسسسسسسسسسسسسلام
برسووووووووووووووووووووووووووووووووووون 
بگو از دستم راحت شدن
دارم از خنده میتررررررررررررررررررررررررررررررکم وای
خدااااااااااااااااااااااااااااا
مراقب نفس باش
هنوزم حسادت میکنی؟؟
به عشقی که هنوزم به یادت هست
هنوزم حسادت میکنی ؟؟
به قلبی که هر تپشش اسم تورو میاره
برگشتی که چی؟؟ برگشتی که بگی غلط کردم ؟؟
تــــــــو از پیشم رفتی جوانتر. شادتر شدی برگشتی ... من چی؟؟ نرفتم که هیچ پیرترم شدم
یادته گفتم نرو میمیرم.. نگفتم؟!.. نگفتم؟؟!! داغ آتیش دلتو نکار تو وجودم نگفتم!! بری میشکنم؟؟؟
کجا بــــــــــــــــــودی روز هایی که شبا با کُلی اشک عکساتو نگاه میکردم
کجا بــــــــــــــــــودی روز هایی که شبا به خط خاموشت پیامک میدادم برگرد
کجا بــــــــــــــــــودی شبهایی که با یادت سحر میکردم و روز هارو شب
اون روز یادته سر کوچتون داد زدم ازش فاصله بگیر هنوز حساسم روت
اون روزا یادته گفتم بیا آتیشم بزن بیا شاه رگمو بزن ولی جز من به کسی نگو دوستت دارم
خیلی سخت بود به دوستام دروغ بگم رفتی مسافرت
ببخشید عزیزم موقعی عشقم بودی که مال من بودی دستات فقط دستای منو لمس کرده بود گرمی بغلت فقط گرمی تن منو حس کرده بود ....
ببخش عزیزم که آخرین دیدارت سر خاکم بود...(....)
میدونم بعد مرگم بازم دلم هواتو میکنه ...(...)
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود تمام شد !
امروز باتو بودن یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد و خیابان ...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!
این روزاااااااااااااا
همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده اند...
همه ادعا دارند که تنهایی را تجربه کرده اند...
پس کیست که این دنیارا به گند کشیده ...شاید منم ؟
دلم تنگ شده برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان!!!!
برای دفتر خاطراتم که مدت هاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم ...
حتی برای آدم های حسودی که دور و برم بودند و خیلی دیر شناختمشان ....
برای بی خیالی و آرامشی که مدت هاست ندارمش ...
خنده هایی که دارم فراموششان میکنم ...
حتی برای خودم که حالا خیلی وقت هست عوض شده ام...
توی این دنیا هرکسی داره یه چیزی میکشه ......!!!!
.
.
یکی درد میکشه...
.
.
یکی زر میکشه ...
.
.
یکی نقاشی میکشه ...
.
.
یکی داد میکشه ...
.
.
یکی ناز میکشه ...
.
.
خلاصـــــــــــــــــــــــــــــــه میون این همه کشیدنی من میخوام...
♥نــــــــــــــــــــــفــــــــــــــــــــــــــــس بکشم♥
خدایااااااااااا
گاهی که دلم از این و آن و زمین و زمان 
می گیره نگاهم را به سوی تو
وآسمانت می گیرم وآنقدر با تو درد و دل می کنم
که چشمانم با ابرهای بهار مسابقه می گذارند ...
وسپس از قلبم سبک میشود و تو می آیی
وتمام فضای دلم را پر می کنی ...
آنوقت دیگر آرام میشوم ....
واحساس می کنم هیچ چیز نمی تواند
مرا از پای در بیاورد چون
تو را در قلبم دارم .....
من آنقدر امروز و فرداهای نیامدنت را دیده ام که هیچ وعده ی بی سر انجامی
خواب و خیال آرزوهایم را آشفته نمی کند....
حالا یاد گرفتم فراموشی دوای درد همه ی
نداشتن ها... نخواستن ها... نیامدن ها... است ...
یاد گرفتم از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن یه سرم نزند
یادگرفتم که بشنوم تا فرداو به روی خودم نیاورم که فــــــــــــــــــرداها هیچ وقت نمی آیند ...
رفتن تو شکست من نبود ....
رفتی ... چون لایق احساسم نبودی
به تمام قاصد ها سپرده ام نامه هایت را به دریا ببرند....
جاده ها نیز دیگر تورا به من نمی رسانند .....
من همین جامانده ام ،درست جایی که چمدانت رابستی
اشک نمی ریزم ،موسیقی غمناک گوش نمی دهم...
بوم نقاشی ام رابر می دارم آفتابی را می کشم که بر قصر یخی می تابد ...
کلاغ ها حتما به گوشت رسانده اند...
رفـــــتن تــــــــــــــــــــو ،شکــــــــــست مــــــــــــن نبــــــــــــود.
چگونه متوانی آنقدر بی تفاوت باشی ؟؟؟
من که به خاطر تو از تمام زمین گذشتم...
چگونه میتونی بروی؟؟؟
از من که برای یک نگاهنت زمان را به آتش می کشم...
من که سرچشمه ی عاشقانه ترین شعرهایم تویی...!!
چگونه بگویم که باور کنی؟؟؟
محبت که نباشد له میشوم از طعنه ی دیوارها....
دستم را ول نکن ...گم میشوم ...میترسم از تنهایی بی تو...
اینجا کرکس ها منتظرند بروی ...میدانند::::
می مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیرم
هیچ وقتـــــــــــ از جدایی نا امید نشو...!
شاید حکمتش این باشد که قدرشو بیشتر بدونی...
یاشاید اینکه بفهمی بدون او دیگه نمی تونی
یا اینکه شیرینی به هم رسیدنو تا عمر داری فراموش نکنی ... آری خدا را چه دیدی ؟؟!
تقدیم به دوستای مجازیم
همدیگــــــــــــــــــــــــــــر را فــــــــــــــــــراموش نکنیم ....
شــــــــــــــــــاید سال ها بعــــــــــــــــــد در گذر جـــــــــــــــــــــــاده های بی تفاوتی از
کنـــــــــــار همدیگر بگذریم وبگـــــــــــــوییم آن غریبه چقدر شبیه به خاطراتم بود .....
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم ...
می خوام برم از اینجا ... بال و پری ندارم !!!
می خوام برم دل بکنم ... از این دیار پر ز درد !!!
می خوام برم سفر کنم از این همه غصه و رنج
چشمای خشک من دیگه طاقت گریه نداره ....
حسرت یه قطره اشک توی دلم جا میزاره !!!
دلم گرفته و باز میون این همه راز ...
می خوام که داشته باشم یه هم سفر یه همراه !!!
چیکار کنم که تنهام ... سکوت من یه دنیاست
دریایی از اشکم و ناله هامم بی صداست !!!
اگه به تو نمی گفتم حرفامو اگه نمیگفتم چقد دوستــــــــ دارم آلان بودی ...
شاید اگه نمی فهمیدی اینو که تو رو زیادی از حد دوستــــــــ دارم آلان بودی...
مث یه سایه همرات اومدم مطمئن شم که تو آرامشی نمی دونستم خستت می کنم یه روز ...
تو رو اگه کمتر میدیدمت اگه میذاشتم دلتنگـــــــم بشی اینجابودی کنارم هنوز ...
بدون تو شبام پر از غم و سر ماست آرره بدون تو تـــه راهـــــه تــه دنیاســــــت ...
بدون تو شبام پر از غم و آهه اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه آره این گناهه ...
نگرانت می شدم نمی دیدمت حتــــی چند ساعتـــــــ به بودن تو دلم عاشقونه کرده ،بود عادتـــــــ...
ولی فایده نداشتــــــ اون همه تلاش تو رسیده بودی به آخراش ...
از خـــــــــــــدا می خوام روزات بگذره خوشحال و راحت از تــه دلم زندگی رو باعشـ ـ ــ ـ ــ ــ ـ ــ ـق می خوام واست ....
باز خیسه چشام ولی نمیخواااااااااااااااام دل تو بسوزه دیگه برااااااااام ...
مادر بزرگــــــــــــــــ ...
گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نذر سبزی را که در کودکی بسته بودی به دستم ...
من چشـــــــــــــــم خورده ام تکه... تکه... از دست رفته ام ...
من نمی فهمـ ـــ ــــ ــــ ـــ ـــ ــــ ـــم چرا مـ ــ ـردم حرف زدن با
دهـــ ـــ ـــ ــ ـن پر بی ادبــ ـــ ــ ـــ ــی تلقی می کنند
اما حـ ــ ــ ـــرف زدن با مغز خالی را نه ....
بی خیال تمام هیاهوی اطراف
بر ساحل زندگی قدم می زنم
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم...
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها...
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست...
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست...
اينجا قطب است!
شايد از قطب هم سردتر...
مردماني كه دلشان سخت سرد و بي بخار شده است...
چشماني كه محبت را به شهوت فروخته اند...
و دستاني كه اگر هم دستگيري كنند بي دليل نميكنند...
شايد اين روزها همه با خود اين جملات را زمزمه ميكنيم.
اما
يك چيز مي ماند:
من ميدانم كه به اندازه ي اين سرما ، آنطرفتر آتش
محبتي شعله ور است
ميدانم كه به ازاي هر جنگي ، صلحي برپاست
ميدانم خدايي آن بالا نشسته كه نگهباناني بر زمين
گماشته تا تو را دست گيري كنند، وسيله هايي كه
لحظه به لحظه زندگي به تو ميدهند...
آرام باش!
لبخند زدن خیلی راحت تره
تا بخوای به همه
توضیح بدی چرا
حالت خوب نیست ...
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل
آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا
زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار
، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ، تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس
خداست !
ماه من غصه
چرا !؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز ، آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من !
دل به غم دادن
و از یاس سخن ها گفتن کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من !
غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات ، از لب
پنجره عشق ، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا
، چتر شادی وا کن وبگو با دل خود ،که خدا هست ،
خدا هست !
او همانی است که در
تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد ...
او همانی
است
که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ، غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست !
بگو تا باشد ! معنی خوشبختی ، بودن اندوه است ...! این همه غصه و غم ، این همه
شادی و شور چه بخواهی و چه نه !
میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ... ولی از یاد مبر، پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست
،
خدا هست
و
چرا غصه ؟!چرا !؟!
.jpg)
آدمی اگر بخواهد خوشبخت شود بهزودی موفق خواهد شد ...
اما او می خواهد از دیگران خوشبخت تر باشد واین مشکل است ...
زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند ...
دخــــــتر:من امروز عمل قلب باز دارم...
پســـــر :میدونم...
دختـــــر:دوستت دارم...
پســـــــر:من عاشقتم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دختر ب هوش آمد ...
دختر :اون کجاست؟؟؟
پدر:تو نمیدونی چه کسی قلبشو ب تو هدیه کرده؟؟؟
دختر :ن ...شروع کرد ب گریه کردن..
پدر:شوخی کردم تو دستشوییه الان میاد!!!!!!
از عشق های امروزی داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمیتوان نوشت ...چه برسد به شیرین و فرهاد!
کمی شیرین شو...بحران بی فرهادی را من جبران میکنم !
فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای کسانی را که می گفتند ،شیرین دوستت ندارد !
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد،شاید به خواب شیرین ،فرهاد رفته باشد!
تو را به فرهاد چه؟؟؟یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی ...تو همین یک وجب دیوار را بردار من باورت میکنم !
صداقت...؟یادش گرامی ...
غیرت ...؟به احترامش سکوت...
معرفت ...؟یابنده جایزه میگیرد ...
مرام ...؟قظعه ی شهدا...
عشق...؟ازدحام قسط...
واقعا به کجاچنین شتابان؟؟؟
جــــــــدیدا با دیوار حرف میزنم !!!
میدونی از شخصیتش خوشم اومده .......
یه جوریه ؟محکمه ... ثابته ...آرومه ... غلط نکنم از من خوشش اومده ....
اگه بعضی وقتا نمیشنوی که میگویم دوستت دارم !!{آمین}
دل منــــــــــو بایه شکلاتـــــــــــــ هم میشه بدستـــــــــــــ آورد .....
ولـــــــــی کو یه شکلاتــــــــــــــ بی ریـــــــــــــا....
وقتی قهرمان جهان شدم (وروی سکوی اول ایستادم )تازه فهمیدم
که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانی را به گردن بیاویزم .
جهان پهلوان تختی
باید یادمان باشد زندگی راهی برای رسیدن به ♥خداست ♥
پس قدم هایمان گونه ای باشد که دانه ای زیر پایمان له نشود.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قانون دوخط موازی میگه :دوتا خط موازی هیچ وقت به هم نمیرسن ...
ولی دلیل نمیشه هم دیگر رو دوست نداشته باشند ...
♥عاشقی♥ شور نمیخوااااااااااااهد ......
شعووور میخواااااااااااااااااااهد..........
.jpg)
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری ،بی انکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی دلم تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ات ارزانی خودت....
*چه جوری بهش بگم دوسش دارم؟
♣خیلی راحت بهش بگو!
*باش بیا ،باتو تمرین کنم ...
♣باشه ...
*دوست دارم ♥
♣منم دوست دارم خب حالا برو بهش بگوو
*بهش گفتم ...
خدایا هیچ میدانی؟؟؟
همیشه به داد دلم می رسی؟؟ آنجا که خسته ام ... آنجا که دل شکسته ام .... آنجاکه از همه ی عالم و ادم بریده ام ...
همیشه تو همان دستی هستی که میگیری از دلم غبار غم هارا ....
هی روزگاااااااااااااااااااااااار